پیام: در عقد هبه، قبض شرط تملیک عین موهوبه به متهب می باشد، اما تنها تصرفات مادی و فیزیکی، ملاک و مبنای قبض نیست بلکه سلطه و تسلط معنوی شاخص و اساس این امر است.
شماره دادنامه قطعی:
9509970269400285
تاریخ دادنامه قطعی:
1395/03/22
رأی دادگاه بدوی
در خصوص دعوی 1- مهدی رضایی زاده 2- پ. ج. به وکالت از آقای م. م.ب. بطرفیت 1- اداره اوقاف و امور خیریه شرق تهران 2- م. م.ب. فرزند ش. 3- م.ح. 4- م. ک. 5- م. 6- م. 7- م. 8-سیما همگی م. ب. فرزندان مرحوم ش. 9-موقوفه جواهری به خواسته الزام به انتقال رسمی شش دانگ منافع و حق کسب و پیشه و سرقفلی یک باب مغازه به پلاک ثبتی 4364 بخش 8 تهران و دو دانگ مالکانه آن و احراز و تأیید رابطه استیجاری فی مابین خواهان و خوانده ردیف دوم با اداره اوقاف فعلاً مقوم به 51/000/000 ریال مستنداً به مدارک پیوست نظر به اینکه احد از وکلای خواهان در معیت موکل حسب صورت مجلس مورخ 94/5/11 مراتب استرداد دعوی اقامه شده فوق را خواستار و اعلام می نماید لذا دادگاه مستنداً به صراحت بند ب از ماده 107 از قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی قرار رد دعوی خواهان را صادر و اعلام می نماید و اما راجع به دادخواست آقای م. ص. فرزند ع. با وکالت سرکار خانم م. مولایی تبار فرزند ش. 2- م. 3-سیما 4- م. 5- م.ک. 6- م.ح. همگی م.ب. و تبار به طرفیت 1- م. م.ب. فرزند ش. 2- م. م.ب. فرزند علی اصغر 3-موقوفه جواهری به خواسته صدور حکم مبنی بر ابطال یک برگ هبه نامه و مبایعه نامه عادی بشرح متن دادخواست مقوم به 51/000/000 ریال مستنداً به مدارک پیوست که پس از طی تشریفات و ضوابط قانونی پرونده های امر به این شعبه ارجاع و سپس به کلاسه های فوق به ثبت رسیده است و اما صرفنظر از اینکه حسب جوابیه واصل از مرجع ثبتی به شماره 983-93/3/31 عیناً چنین آمده است … یک سهم از 5 سهم از دو دانگ مشاع از شش دانگ یک باب دکان به شماره 4364 واقع در بخش 8 تهران برابر سند قطعی شماره 114514-45/2/29 به آقای ش. م. ب. منتقل گردیده همچنین سی و سه سهم و شش دهم سهم از عرصه به انضمام 29 و چهار دهم سهم از اعیان 729 سهم سه دانگ مشاع از شش دانگ یک باب مغازه با مشخصات فوق طی سند فوق به نام ش. ملائی بقال منتقل شده است بعلاوه 11 سهم و دو دهم سهم از عرصه به انضمام 8 سهم و 575 هزارم سهم از اعیان 252 سهم دو دانگ مشاع از شش دانگ یک باب مغازه فوق طی سند فوق به آقای ش. م. ب. منتقل شده است تعاقباً شخص اخیر پلاک موصوف را طی یک فقره هبه نامه عادی مورخ 75/11/24 به خوانده ردیف اول و مشارالیه حسب مبایعه نامه 81/4/6 عیناً به خوانده ردیف دوم منتقل می نماید و اما هر چند حسب مداقه در متن دادخواست تقدیمی اساساً شاکلة ادعای خواهانها ناظر به عدم قبض متهب (یعنی خوانده ردیف اول) علیرغم هبه پلاک مبحوث عنه در زمان حیات واهب (یعنی مرحوم ش. م. ب. ) می باشد لیکن این ادعا از منظر دادگاه اساساً موجه و منطقی نبوده و نیست چه آنکه هر چند مطابق موازین عقد هبه در زمره عقود تملیکی بحساب می آید در نتیجه شرط تملیک قبض عین موهوبه توسط متهب می باشد که در مانحن فیه و با رجوع به پرونده امر قبض توسط متهب واقع شده است چه آنکه در پی تنظیم هبه نام عادی توسط مالک وقت متهب که دارای رابطه موروثی با واهب می باشد (رابطه پدر فرزندی) بطور حتم و یقین عین موهوبه پس از تحقق عقد هبه به قبض مشارالیه در می آید چه آنکه از منظر قانونی تنها تصرفات مادی و فیزیکی جهت قبض ملاک و مبنا محسوب نمی شود بلکه سلطه و تسلط معنوی شاخص و اساس آن بوده و است … قبض عبارت است از استیلاء مشتری بر مبیع ( از باب وحدت ملاک مستفاد از ماده 367 از قانون مدنی) در نتیجه برخلاف ادعای خواهانهای پرونده قبض با کیفیت فوق بطور حتم و یقین محقق شده است وانگهی مشارالیه ما حسب دادخواست تقدیمی بالصراحه اشاره به تصرفات مادی خوانده ردیف اول به تاریخ مؤخر بر فوت مورث اشاره و تصریح می نماید که از منظر دادگاه آنچه که محرز و مسجل است اینکه هرگونه تصرف در ایام بعد از فوت مورث در مایملک بنحو انحصاری صرفاً با پذیرش حقوق مالکانه انحصاری از سوی سایر وراث امکان پذیر خواهد بود و لاغیر مضاف به اینکه تصرفات مذکور ادامه تصرفات انحصاری و مالکانه متهب در زمان حیات واهب می تواند متصور باشد در نتیجه دادگاه دعوی خواهانها را مقرون به صحت و اصالت تشخیص نداده در نتیجه حکم به رد آن صادر و اعلام می نماید.رای صادره ظرف بیست روز قابل تجدیدنظر می باشد.
رئیس شعبه 8 دادگاه عمومی حقوقی تهران – سید سعید میردیلمی
رأی دادگاه تجدیدنظر استان
تجدیدنظرخواهی م. مولایی بقال نسبت به دادنامه شماره 418 مورخ 94/5/14 صادره از شعبه 8 دادگاه عمومی حقوقی تهران که به موجب آن دعوی مطروحه با خواسته ابطال هبه نامه عادی مورخ 75/11/24 و مبایعه نامه عادی مورخ 81/4/6 مورد پذیرش محکمه نخستین قرار نگرفته و با استدلال و استنباط صحیح حکم به رد دعوی صادر گردیده است وارد نمی باشد. زیرا دادنامه تجدیدنظرخواسته بر اساس محتویات پرونده و دلایل و مدارک ابرازی صحیحاً و مطابق مقررات قانونی و خالی از هر گونه اشکال صادر شده و تجدیدنظر خواه در این مرحله از رسیدگی دلیل یا مدرک قانع کننده و محکمه پسندی که نقض و بی اعتباری دادنامه معترض عنه را ایجاب کند ابراز ننموده و لایحه اعتراضیه متضمن جهت موجه نیست و تجدیدنظرخواهی با هیچ یک از شقوق ماده 348 قانون آیین دادرسی مدنی مطابقت ندارد لذا دادگاه ادعای تجدیدنظرخواه را وارد و محمول بر صحت تشخیص نداده دادنامه مورد اعتراض را منطبق با مقررات و اصول دادرسی می داند مستنداً به ماده 358 قانون آیین دادرسی مدنی ضمن رد درخواست تجدیدنظرخواهی دادنامه تجدیدنظر خواسته را عیناً تایید می نماید. رأی صادره قطعی است.
شعبه 51 دادگاه تجدیدنظر استان تهران – رئیس و مستشار
سید سعید میرحسینی – محمد ترابی
منبع: سامانه ملی آرای قضایی